جدول جو
جدول جو

معنی خشم گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

خشم گرفتن
(بَ هََ زَ دَ)
عصبانی شدن. آزغدن. آزغیدن. غراشیدن. امتعاض، خشمگین شدن. اغتیاظ. تغضﱡب. تضرﱡم. تغیﱡظ. حرد. احتلاط. حلط. حنق. (یادداشت بخط مؤلف) : منصور نامه بخواند، خشم گرفت. (تاریخ سیستان).
خشم گیری جنگ جویی چون بمانی از جواب
خشم یکسو نه سخن گستر که شهر آوار نیست.
ناصرخسرو.
کدام قوت و مردانگی و برنائی
که خشم گیری و با طبع خویش برنائی.
سعدی (مفردات).
وگر خشم گیرد ز کردار زشت
چو باز آمدی ماجری درنوشت.
سعدی (بوستان).
وگر با پدر جنگ جوید کسی
پدر بیگمان خشم گیرد بسی.
سعدی (بوستان).
تو خواهی خشم بر ما گیر و خواهی چشم بر ما کن
که ما را با کس دیگر نمانده ست از تو پروایی.
سعدی (خواتیم).
تعذفر، خشم گرفتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
خشم گرفتن
غضبان شدن
تصویری از خشم گرفتن
تصویر خشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
خشم گرفتن
اگر کسی بیند که کسی خشم گرفت از بهر خدای تعالی، دلیل بر خیر و نیکویی او کند. اگر بیند از بهر دنیا خشم گرفت، دلیل که کار دین را حقیر و خوار گرداند و به دنیا مغرور شود. محمد بن سیرین
اگر بیند پدر و مادر بر وی خشم گرفتند، دلیل که از جایگاهی بلند بیفتد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرم گرفتن
تصویر گرم گرفتن
کنایه از با کسی به گرمی و محبت صحبت کردن، اظهار دوستی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خون گرفتن
تصویر خون گرفتن
در پزشکی خارج کردن خون از بدن به وسیلۀ سرنگ یا برش پوست و مانند آن، حجامت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کام گرفتن
تصویر کام گرفتن
کنایه از به وصال کسی رسیدن و با او هم آغوشی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گشن گرفتن
تصویر گشن گرفتن
بارور شدن، باردار شدن، آبستن شدن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ خُ سِ پُ دَ)
نوعی از سیاست است. (آنندراج) ، خام گرفتن کار. کنایه از ناتمام و ناساخته گرفتن کار است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَیَ زَ دَ)
مجلس ترحیم گذاشتن. تعزیت کسی برپاداشتن. مجلس عزا مرده راست کردن. یادبودی برای مرده ای ترتیب دادن، مجلس ختم دعا یا قرانی برپا کردن
لغت نامه دهخدا
(شُ تَ / تِ شُ دَ)
چشم بستن. دیده برهم نهادن، چشم پوشی کردن. صرف نظر کردن:
در جهان ارباب همت نیز بی حاجت نیند
از متاع آفرینش چشم میگیریم ما.
وحید (از آنندراج).
- چشم را چیزی گرفتن، کنایه است از حاجب شدن آن چیز جلو چشم و مانع شدن چیزی از دیدن چشم:
دود آهم چشم او خواهد گرفت آخر اگر
دیده گستاخانه بر روی تو روزن باز کرد.
نصیر همدانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ طَ دَ)
خمیدن. دوتا شدن. منحنی شدن. کج شدن. دولا شدن. (یادداشت بخط مؤلف) :
نتوانم این دلیری منحنی کردن
زیرا که خم بگیرد بالایم.
ابوالعباس.
بدانگه که خم گیردت یال و پشت
بجز باد چیزی نداری به مشت.
فردوسی.
کمان گوشۀ ابرویش خم گرفت
ز تندیش گوینده رادم گرفت.
نظامی.
اول و آخر هر ماه از آن گیرد خم.
نظامی.
- خم گرفتن پشت، دوتا شدن. دولا شدن پشت. کنایه از پیری
لغت نامه دهخدا
تصویری از نام گرفتن
تصویر نام گرفتن
شهرت یافتن، مشهور و معروف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
آبستن شدن حامله شدن: بفرمان خدا زو گشن گیرد خدا گفتی شگفتی در پذیرد. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
گرم گرفتن با کسی. اظهار دوستی کردن با وی معاشرت کردن: یکی دو نفر از شاگردهای تنبل با او گرم گرفتند آن هم برای اینکه از روی حل مسئله ریاضی و تکلیفهای او رو نویس بکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خون گرفتن
تصویر خون گرفتن
حجامت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختم گرفتن
تصویر ختم گرفتن
ترحیم گذاشتن، مجلس تعزیت برای کسی بر پا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم گرفتن
تصویر چشم گرفتن
چشم بستن دیده بر هم نهادن، چشم پوشی کردن صرف نظر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خم گرفتن
تصویر خم گرفتن
((خَ. گِ رِ))
کج شدن، گوژ شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کام گرفتن
تصویر کام گرفتن
((گِ رِ تَ))
کامیاب شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرم گرفتن
تصویر گرم گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
کسی را مورد تفقد قرار دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوی گرفتن
تصویر خوی گرفتن
آمخته شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
مجلس ترحیم برپا کردن، مجلس تعزیت برپا کردن، جلسه ترحیم گرفتن، ختم گذاشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
Celebrate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
célébrer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
celebrare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
ฉลอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
vieren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
celebrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
feiern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
celebrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
庆祝
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
celebrować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
святкувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
праздновать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جشن گرفتن
تصویر جشن گرفتن
merayakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی